دوازده به در به جای سیزده به در
سلام گلم روز پنجشنبه صبح یکی از ماهی قرمزا مرد و من هم که از ماهی مرده که رو آب افتاده حال بدی بهم دست میده نمیدونستم چیکارش کنم. ولی چاره ای نبود یواشکی شما درش اوردمو و انداختمش رفت. کلی دلم براش سوخت. یک ساعتی بعد شما اومدی و دیدی که یکی از ماهیها نیست .پرسیدی اون یکیش کو؟ و من هم گفتم اون ماهی قرمزه اومده بود خونه ما مهمونی و حالا رفت خونشون پیش مامانش .و شما که میخواستی روی من را کم کنی گفتی هان ماهی مرده... ما هم دیگه چی بگیم!!!!! شب هم عمه زهره که از اراک اومده بودن اومدن خونه ما و شما کلی خوشحال شدین و با کوثر جون کلی بازی کردی .همون شب تصمیم گ...
نویسنده :
مامان
19:09